بین الطلوعین
بین الطلوعین وقت سفر در خویشتن است.
بین الطلوعین وقت سفر در خویشتن است.
سؤال: براي مطالعه زمان خاصي را تعيين كنيم يا در طول هفته روز خاصي را به مطالعه اختصاص دهيم؟
جواب: فرق نمي کند، بستگي به موقعيت شما دارد. بله؛ همان طور كه عرض كردم حتماً براي خود برنامه بريزيد و آن برنامه را يادداشت کنيد تا اين که إن شاءالله بعد از مدتي خودتان برنامه شويد. مي گويند «حارث مُحاسبي» آن عارف بزرگ، وقتي هم كه خيلي پير و فرتوت شده بود - به طوري كه نمي توانست روي پاي خود بايستد- همين كه اذان مي گفتند، بدنش راست مي شد، نمازش را مي خواند و دوباره مي افتاد. چنين كسي خودش برنامه است. به ياد دارم شخصي را كه در حال اغما و احتضار بود هيچ چيزي نمي فهميد، اما همين كه مؤذن اذان مي گفت، چون نمي توانست بلند شود و وضو بگيرد، شروع مي كرد روي شكمش تيمم كردن و بعد نماز را با کلمات صحيح مي خواند. نماز كه تمام مي شد دوباره به حالت اغماء مي رفت. اين ها خودشان بعد از يك مدتي که در عمر خود با برنامه کار کرده اند و محور برنامه ها را هم نماز قرار داده اند، برنامه شده اند، حالا تصور فرمائيد در برزخ چقدر به اين ها خوش مي گذرد! چون يك شخصيت منظم الهي براي خود تدوين كرده اند.
???
دکتر مرتضی شیخ، پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان). اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود…!
دختر دکتر نقل می کند:
“روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازیتان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!
پدر جوابی داد که اشکم را درآورد… ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.
این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند.
آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند.”
اومدم بنویسم روحش شاد! یک لحظه فکر کردم اگه روح آدمی با قلبی به این بزرگی شاد نباشه، روح کی میخواد شاد باشه؟! بهتر دونستم بنویسم راهش، اندیشه اش و کردارش پر رهرو باد
???
همگی موفق باشید.
یاعلی مدد
???????
???
✨یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می گفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
از پله های شهرداری می رفتم بالاکه یکی از کارکنان شهرداری را دیدم
و ازش پرسیدم:
?آیا اینجا برای من کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم، گفت:
بده فلانی، اتاق فلان.
?رفتم و کاغذ را دادم دستش وامضاء را که دید گفت:
چی می خوای؟گفتم :کار
گفت:فردا بیاسرکار باورم نمی شد.
?فردا رفتم مشغول شدم بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی
که امضاء داد شهردار بود چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از
کارمندان که بازنشسته شده بود،من جای اون مشغول شدم.
?شش ماه بعد جناب شهرداراستعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد،یکی از همکاران گفت:
توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر
بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوقِ جناب
شهردار کسر و پرداخت می شد.
?یعنی از حقوق شهیدباکری
این درخواست خود شهید بود…!!
کجایند مردان بی ادعا?
???
سلام
صبح بخیر
الهی به امید تو
???????